تنهایی هایم را با تو قسمت می کنم

یادداشت های زنی با دنیایی از دلتنگی، برای آنکه همیشه در کنار اوست...

تنهایی هایم را با تو قسمت می کنم

یادداشت های زنی با دنیایی از دلتنگی، برای آنکه همیشه در کنار اوست...

خانوم خسته. (دلایل جدایی)

کلا این روزا خیلی خسته و کم تحمل شدم.یه جورایی اعصاب ندارم.....

 

 

دلایل من برای تمام کردن این زندگی:

1-با اینکه الان 4 ماهه که با کسی ارتباط نداره هنوز دلم قرص نیست و میترسم دوباره بره سراغ اون برنامه ها.چون اون این کار رو حق خودش میدونه و اصلا براش مهم نیست که چه ضربه ای به زندگیمون میزنه.

2- تازگیا متوجه شدم که مادرش به راحتی دروغ میگه عین ....  دیگه به حرف های هیچکدوم اعتماد ندارم.کلا آدم های آب زیر کاه و مرموزی هستن.نمیخوام بچه هام توی همچین محیطی پرورش پیدا کنن.این موضوع باعث میشه روی مورد بالا حساس تر بشم.

3- مادرش خیلی با طعنه و نوک و نیش باهام حرف میزنه.انگار خودشون از دماغ فیل افتادن ولی من از توی جوب پیدا شدم.میگم پوستم چربه، میگه من روی این موضوع خیلی حساس بودم الان خیلی پشیمونم که تو رو گرفتیم...!!!

خداییش اگه خودش دختر داشت حاضر بود با پسری مثل پسر خودش ازدواج کنه؟؟؟!!! من تعجب میکنم؟اینا هیچی نیستن و این همه ادعا دارن...وای به حال روزی که.... (به قول معروف خدا الاغ رو دیده و شاخ بهش نداده...)

3- از نظر عاطفی شوهرم نسبت به قبل کمی بهتر شده اما هنوز من تامین نمیشم و از این بابت خیلی ناراحتم.

4- شوهرم و من هردو دمدمی مزاجیم.الان باهم خوبیم دو دقیقه دیگه با هم بحث میکنیم.از نظر روحی احساس تزلزل میکنم.

5- وضعیت مالی شوهرم واقعا دیگه برام غیر قابل تحمل شده. دیگه نمیتونم به این وضع ادامه بدم.نمیتونم بیش از این نیازهامو سرکوب کنم...

6- شوهرم توی کارها با من مشورت نمیکنه.بی فکر و حساب برای خودش و ایده هاش خرج میکنه.اصلا به فکر شرایط حال و آینده نیست.بخاطر بی فکری ها وسرسری گرفتن های اون من باید سختی بکشم و دردسرهاش رو تحمل کنم.

7- مسئولیت پذیر نیست.

8- خود خواه و خود محوره.

9- محیط خونواده ها (خونواده من،خونواده اون ،خونواده ما) اصلا محیط مناسبی برای پرورش بچه نیست.همه یه جورایی سر خودمون معطلیم.

10- قطع رابطه خونواده من با شوهرم بیش از همه منو عذاب میده.نمیتونم با این شرایط کنار بیام.از طرفی حرمت ها شکسته و خونواده من احترام لازم رو برای شوهرم و خونوادش قائل نیستن و این برای تربیت بچه محیط خیلی بدی رو ایجاد میکنه که اصلا مناسب نیست.

11- دیگه امیدی برای درست شدن زندگی ندارم.روزهای خوب معمولا مقطعی هستند.شوهرم فقط وقتی با من خوبه که حس میکنه داره منو از دست میده....

12- به عنوان یه همسر بیشتر مواقع حس میکنم پشتم خالیه و نمیتونه ازم حمایت کنه.

13- احساس کسی رو دارم که داره بین زمین و هوا راه میره....هر لحظه ممکنه سقوط کنم.زندگیمون ثبات نداره.آرامش لازم رونداره.بلاتکلیفه.

14- به جایی رسیدم که الان اگه روزی هزار بار هم شوهرم بگه دوستت دارم باورم نمیشه.کلا هیچکدوم از حرفاش رو نمیتونم باور کنم....

15- احساس میکنم با آدم های نمک نشناسی طرفم.اینکه قدر دان نیستن و نمکدون میشکنن منو خیلی به زندگی دلسرد میکنه.

16- پنهون کاری میکنه.یه مثال سادشم اینکه از من پول قایم میکنه تا از کارهاش سردرنیارم.کلا کسی غیر از خودش رو آدم حساب نمیکنه.

17- هر چند وقت یه بار میخواد بره مسافرت مجردی.اصلا هم براش نظر من مهم نیست.

18- من توی خونواده اینا ِهنوز هم مثل غریبه ها باهام برخورد میشه.حتی شوهرم هم منو از خودش نمیدونه.کلا مدلشون اینجوریه که کسی غیر از خودشون رو آدم حساب نمیکنن.انگار خودشون کین؟!


.....

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 00:07 http://mbz-times.blogsky.com/

سلام پرنیان عزیز....بعد از یه مدت غیبت اومدم وبت....اولاز همه چی لطفا اندازه فونت ها رو کمی بزرگتر کن چون اصلا نمیشه خوندشون از بس ریزن.....وای چقدر مسیر زندگی شما بالا و پایین داره....متاسفم....فقط میتونم برا تون دعا کنم که اوضاغتون روبه راه بشه....به امیدای خبرای خوش

خیلی ممنون.لطف دارید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد