ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
روزها به سختی و با درد میگذره.تقریبا هر روز به خودکشی فکر میکنم.احساس تنهایی، فوق العاده وحشتناک آزارم میده.اما واقعا دیگه خسته شدم.توی این مدت با هرکس یه گوشه ای از مشکلاتمو رو گفتم دیدم اونم نسبت به ظرفیت خودش کوهی از رنج و مشکل داره.هر کس یه گوشه زندگیش یه چیز آزار دهنده داره.ولی بعضی ها اونو توی هزارتا کمد و پستو قایمش میکنن تا چشمشون بهش نخوره و باعث آزارشون نشه.اما بعضی ها هم مثه من میذارنش رو تاقچه دلشونو هر بار که از کنارش رد میشن داغ دلشون تازه میشه.احساس میکنم خودآزاری کافیه دیگه.دیگه بسه فکر کردن به بی کسی و تنهایی.دیگه بسه درددل کردن واسه این و اون و بیرون کشیدن پرونده کثافت کاری های مردها و خونواده هاشون.خسته شدم از سرزنش خودم و اون و خونواده هامون.زندگیم شده پر از انرژی منفی که خودم باعثش شدم.دارم سینه خیز راه میرم.خودم رو باختم.دارم همه رو از خودم دور میکنم.دارم خودم آتیش غصه هام رو باد میزنم.میخوام چی کار کنم هان؟طلاق بگیرم؟که هرکی رسید یکی بزنه توی سرم و بگه
ما که گفتیم خوب نیست خودت خواستی...
مگه ما پسر نداشتیم که تو با غریبه ازدواج کردی؟
خودت بلد نبودی زندگیتو جمع کنی...تو سیاست نداشتی.... زن نبودی...
آخه تو رو چه به آخوند؟؟!دختر مگه عقل توی سرت نبود...؟!
یا واسم بشن دایه دلسوز تر از مادر و بگن آخی... ایشالا درست میشه بشین تا یکی بهترش ایشالا قسمتت بشه... یا اینکه با نفهمی تمام به شوهرم فحش بدن و بگن خدا به کمرش بزنه که با تو این کارو کرد....فلان فلان شده وجدان نداشت....
نتیجش چی میشه؟!غیر اینکه تنها تر میشم؟غیر از اینکه بهم توهین میشه؟غیر از اینکه یه روز خودمو بابت ازدواجم یه روزم بابت طلاق سرزنش میکنم؟
نمیفهمم دارم با خودم چی کار میکنم؟وقتی میدونم با طلاق شرایطم بدتر میشه، وقتی میبینم نگاه مردم و حتی خودم نسبت به یه زن مطلقه چطوره چرا انقدر خودمو آزار میدم؟من که خودم به خودم رحم نمیکنم چطور از بقیه انتظار کمک و همدردی دارم؟!کجا دنبال زندگی میگردم؟جایی بیرون از خودم؟جایی که مثه شب واسم تاریکه...
به جهنم که کسی واسم قدمی بر نمیداره.به جهنم که کسی حمایتم نمیکنه...به جهنم که تنهام....
خودم چی کار کردم؟خودم چرا از زیر بار مسئولیت سرنوشت خودم شونه خالی کردم؟
میخوام با خودم چی کار کنم؟
باید زندگی رو از نو شروع کنم....
ناخن جویدن ممنوع...
درد دل ممنوع...
شلختگی ممنوع...
سازش ممنوع....
سرزنش کردن ممنوع....
به امید روزهای خوب.
برات دعا میکنم.
خدای مهربون همیشه بنده هاییشو که خیلی دوسشون داره ازشون امتحانای سخت میگیره
درسته کسی کمک نکنه به جهنم چون خدایی اون بالا هست که بنده هاشو میبینه و اگه از او کمک بخوایی و دستتو به سوش ببری دست خالی برنمیگردونه و کمکت میکنه
شعار نمیدم چون همه حرفام از ته دلمه چون از ته دل به خدام ایمان دارم و اگه روزایی اتفاقای سختی برام میفته میگم حتما خدا صلاح دونسته
دل منم پره اما فقط به امید خدای مهربونم و کمک اون دارم زندگی میکنم خیلی خوبه که شما هم ناامید نیستید مطمین باشید وقتی امیددارید موفق هم میشوید
ببخشید زیاد حرف زدم فقط حرفام به عنوان یه خواهر کوچکتر بود
براتون دعامیکنم که خدا همیشه پشتتون باشه و کمکتون کنه
خیلی ممنون عزیزم.مرسی که واسم دعا میکنی....
منم دیگه از این وضع خسته شدم.ولی همیشه یه درصد زیادی از مشکلات تقصیر خود آدمه نه امتحانای خدا...
امیدوارم با اراده خودم و کمک خدا روز به روز اوضاع بهتر بشه.امیدوارم روزای خوب هر چی زودتر خودشونو بهم نشون بدن...