تنهایی هایم را با تو قسمت می کنم

یادداشت های زنی با دنیایی از دلتنگی، برای آنکه همیشه در کنار اوست...

تنهایی هایم را با تو قسمت می کنم

یادداشت های زنی با دنیایی از دلتنگی، برای آنکه همیشه در کنار اوست...

شناسنامه لعنتی

دفعه دیگه منو هل دادی،هرچی دیدی از چشم خودت دیدی...

این همه مامانت به تربیتت مینازه و ادعا میکنه، به تو یاد نداده هل دادن خیلی کار زشتیه؟بلد نیستی حرف بزنی؟

دیگه حوصله کلنجار رفتن با تو و این زندگی رو ندارم.دیگه حوصله دعوا کردن با خودم رو ندارم.توان مبارزه ندارم.من میخوام زندگی کنم نه جنگ...

شاید اگه پارسال این موقع ها توی یه همچین وضعیتی بودیم بهتر میتونستم واسه زندگیمون دست و پا بزنم.اما واقعیت اینه کهِ من دیگه واقعا خسته شدم.از همه چیز...از تو...از این زندگی و از خودم...

توی این مدت با همه چیز کنار اومدم اما حالا دیگه تحملشو ندارم واقعا خسته شدم.دیگه طاقت بی احترامی ها و سردی های تو رو ندارم.هرچی که هستی باش،به هرجا که میخوای برسی برس.من بریدم.دلیلی برای ادامه ندارم...

نمیتونم رفتاراتو تحمل کنم.دیگه نمیتونم نادیده بگیرم.دیگه نمیتونم بهت اجازه بدم خوردم کنی.نمیتونم اجازه بدم تحقیرم کنی.یاد نگرفتی مثه آدم حرف بزنی؟غیر از هل دادن و داد کشیدن راه دیگری برای فهموندن منظور هست.این چه اخلاق زشتیه آخه؟میتونی حرف بزنی؟

تا همینجاش هم زیادی موندم.بسه دیگه.خوبیات ارزونی از ما بهترون.ارزونی کسایی که در شان تو و خونوادتن.دیگه کافیه...

من زن اون زندگی هستم که طرفم بفهمه حق نداره چیزی رو از من پنهون کنه.حق نداره هرکس راه خودشو بره.ما توی همه خوشی ها و ناخوشی ها باید باهم شریک باشیم.پس من باید همه چیز رو بدونم.

نمیخوام طفیلی زندگیت باشم.من تمام زندگی تو باید باشم همونطور که تو تمام زندگی من بودی...بدم میاد که میگی به تو ربطی نداره...اگه به من ربطی نداره پس اون اسم لعنتی من توی شناسنامه تو چه غلطی میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
Navid جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 00:03 http://rocyar.blog.ir/1392/04/13/Girls-Different-Versions

چند پاراگراف بیشتر نیست، حوصله داشتی بخون.

جالب بود.ممنون.:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد